رازنما

پیر ما گفت که جنگ است، قلم بردارید

رازنما

پیر ما گفت که جنگ است، قلم بردارید

نقل شده که در یکی از سفر های استانی ریاست جمهوری در دوره آقای خاتمی در استان فارس، وقت ناهار که رسید یک سفره اشرافی در حسینه اعظم شهرستان لار که بزرگترین حسینیه آن منطقه محسوب می شود انداخته بودند آقا سید هم سر سفره نشسته بودند و یک محافظ هم باید چهره زیبای ملت رو وقت خوردن ناهار تماشا می کرد ولی صرفا تماشا می کرد و به جای خوردن ناهار از سید محافظت می کرد(!) و به شدت هم از نزدیک شدن افراد به آقای خاتمی جلوگیری می کرد. اطراف سید هم پر بود از خبرنگاران جراید و خبرگزاری ها، سید ما هم خوش خوراک تشریف داشتند و از همه ی غذا های رنگارنگ سفره برداشتند و در بشقاب گذاشتند، خبرنگار همشهری که حدودا به آقای رییس جمهور نزدیک بود بهش گفت: آقای خاتمی غذای شور و شیرین و ترش رو چطور با هم می خورید؟! یه وقت مشکلی پیش نیاد واستون!
سید محمد خاتمی هم گفت: عزیز من تا می تونی بخور، کسی از خوردن نمرده!

این داستان رو که شنیدم به یاد سفر های استانی آقای احمدی نژاد افتادم، از یک طرف محافظ های دکتر باید دنبال چسب زخم می گشتند تا دست های دکتر را مداوا کنند؛ چون وقتی مردم به طرف دکتر می آمدند و دستش را می گرفتند از بالای ماشین بعضی ها با ناخن خود دست دکتر را زخم می کردند ولی دکتر ما خم به ابرو نمی آورد، از طرف دیگه آقای احمدی نژاد اصلا به وضع ظاهری خودش هم نمی رسید؛ فقط مدام در حرکت بود، ساعت یک شب به محافظ ها می گفت که به فلان وزیر بگویید بیاید، کارش دارم. یکی از دوستان خبرنگارمان می گفت: دور اول سفرهای استانی دولت احمدی نژاد در فارس ساعت 21 منتظر بودیم که شورای اداری استان تمام شود و نشست خبری با رییس جمهور داشته باشیم؛ رییس جمهور ساعت یک شب از اتاق بیرون آمد و با خنده می گفت چطور شما کسل هستید و خسته؛ ما همه هاج و واج مونده بودیم که ایشون چطور الان با این وضعیت رو پاهاشون ایستاده اند و می خواهن نشست خبری داشته باشند.

اما چرا احمدی نژاد به قیافه خود نمی رسید؟ مثلا چرا مثل آقای خاتمی یک گریمر مخصوص بازنشسته صدا و سیما که خیلی هم کارکشته بوده نداشته ؟ گفته شده آقای خاتمی  بدون اجازه گریمر حق روی سن رفتن را نداشت(!) از رنگ رییش و عینک گرفته تا ست کردن رنگ لباس و قبا و انگشتر!

اینکه این روز ها بعضی ها می گویند سفر های استانی دولت نهم و دهم خیلی پرخرج شده بود راست می گفتند، چون فرق خرج سفرهای استانی دولت های گذشته با دولت نهم این بود که هزینه ها از بریزو به پاش ها و تشریفات برداشته شد و به عمران و آبادی فراموش شده در دولت های گذشته تخصیص داده شد، مثلا گفته شده در دوره آقای هاشمی رفسنجانی برای افتتاح یک سد مراسمی ترتیب داده بودند، یک صندلی آورده بودند که آقای هاشمی رفسنجای رییس جمهور وقت چند دقیقه بنشینند(حدودا 3 دقیقه) وقتی مسئول تشریفات ریاست جمهوری همراه گارد آمد طوری با روابط عمورمی آن استانداری برخورد کرد که انگار گناه کبیره کرده است و بعد هم سریع با هواپیما یک صندلی سلطنتی از اصفهان به آن استان آوردند!
احمدی نژاد بلد نبود هزینه ها را کاهش بدهد(!).

چند روز پیش که رییس دولت یازدهم به بهانه زلزله و بازدید از شهرهای زلزله زده به دشتستان آمد، خالی بودن جای سادگی دولت اسبق در همراهان وی باعث شد تا یادی در گذشته کنم! اینکه تعداد منازل ویران شده در شهرستان دشتستان نزدیک به 300 خانه بود ولی ماشین های همراه رییس جمهور 400 دستگاه بودند(!) اینکه محافظ های رییس جمهور از حضور نماینده ولی فقیه در استان در کنار رییس جمهور خودداری می کردند و  به آیت الله صفایی بوشهری بنا به مسائل امنیتی اجازه همراهی رییس جمهور را نمی دادند. اینکه آقای روحانی به جای بازدید از منازل تخریب شده  مردم برازجان، به سمت کولی ها و افغانی هایی که بعضا غیر مجاز در حاشیه این شهر در گاو داری ها و زمین هایی که هنوز شاید سند ثبتی هم ندارند زندگی می کنند رفت و باعث ناراحتی مردم برازجان شد.

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۲ ، ۲۳:۳۱
فرزاد سیمی
سه شنبه شب بود که رییس محترم جمهوری اسلامی ایران جهت وفا به قولی که داده بودند به صورت زنده اقدام به ارائه گزارش خدمت مردم شریف ایران کردند؛ اما موضوعی که برای بنده حائز اهمیت بود و توجه بنده را جلب کرد تا این چند خط را ابراز دارم شباهت عجیب صحبت های آقای روحانی با صحبت های آقای احمدی نژاد در سال 88 بود در یک نکته، که آن را خدمت شما مخاطب عزیز هر چند دیر اما ارائه خواهم داد:

ابتدا آن بخش از صحبت های دکتر روحانی را جهت مرور دوباره قید می کنم،«در این هشت سال در سفرهای استانی، تعهداتی که داده شده ۲۱۱ هزار میلیارد تومان است. از این تعهد فقط ۳۲ درصد انجام شده است. ۶۸ درصد برای دولت‌ بعدی باقی مانده است. از آن طرف اعتبارات و تسهیلاتی که در همین سفرهای استانی به مردم تعهد شده، ۳۰ درصد این تسهیلات تحقق یافته و ۷۰ درصد باقی مانده است. در مجموع اگر بگوییم که ۳۰ درصد تعهد داده شده و ۷۰ درصد تعهد باقی مانده، اگر همان پول و امکانات باشد، یعنی ۱۶ سال طول می‌کشد تا آن تعهدات را بخواهیم عملی و اجرایی کنیم. آمار و ارقامی که مسئولین به من داده اند پروژه‌های عمرانی که در کشور، کلنگ زده و شروع شده و فقط بخشی از آن اجرا شده، ۴۰۰ هزار میلیارد تومان تعهد است؛ یعنی سالیان دراز برای اجرای آنها زمان لازم است. حالا امسال که در آن ۵ ماهی که دولت قبلی بوده در بخش عمرانی ۳ درصد منابع تحقق پیدا کرده است؛ از ۱۰۰ درصد ۳ درصد.»
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۲ ، ۰۱:۴۳
فرزاد سیمی

سقوط کاخ سفید "White House Down" فیلمی اکشن به کارگردانی رولند امریش و محصول سال ۲۰۱۳ آمریکا است. داستان فیلم دربارهٔ یک حمله به کاخ سفید است که از یک طرف مهاجمان در پی به گروگان گرفتن رئیس جمهور آمریکا با نام جیمز ویلیام ساویر (یک فرد سیاه پوست که از نظر ظاهری شباهت زیادی به باراک اوباما دارد) هستند. علت حمله توافقی است که قرار است بین ریاست جمهوری ایران با نام رییس جمهور الشریف و آمریکا صورت بگیرد. مخالفان این توافق در این فیلم شرکت هایی که در حوزه صنعت دفاعی فعالیت دارند هستند. در آمار هزینه تهیه این فیلم 150 میلیون دلار ذکر شده است،


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۲ ، ۰۱:۰۸
فرزاد سیمی
ملاباسم هنگام خواندن ابیات توهین آمیز با نشان دادن معلولیت دست راست همراه با خنده!!! به رهبر معظم انقلاب توهین می کند.


دریافت
عنوان: توهین بی شرمانه باسم کربلایی به رهبر معظم انقلاب
حجم: 26.5 مگابایت
توضیحات: ملاباسم هنگام خواندن ابیات توهین آمیز با نشان دادن معلولیت دست راست ولی امر مسلمین جهان همراه با خنده!!! به رهبر معظم انقلاب توهین می کند.
۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۵:۵۳
فرزاد سیمی

روایت عجیبی شنیدم با این مضمون که در روز قیامت هنگام حساب و کتاب اعمال دست برخی شیشه ای از خون می دهند و می گویند شما به این مقدار در ریخته شدن خون دیگران مقصرید! آنها تعجب می کنند و انکار میکنند. واقعیت هم این است که آنها مستقیماً در قتل دیگران نقش نداشته اند و حتی به ریخته شدن خون دیگران رضایت نداشته اند اما خدا همین کسی است که : و من یعمل مثقال ذره شرا یره...
امروز مستندی انگلیسی دیدم که در آن یک فعال ضد جنگ در اعتراض به اعزام ارتش انگلیس به عراق و افغانستان و... می گفت: «من چرا باید مجبور باشم به دولتی مالیات بدهم که آنرا خرج کشتن مردم بی گناه در دیگر کشورها می کند؛ من نمی خواهم در ریخته شدن خون دیگران مقصر باشم.»
این نگاه، فوق العاده است. در اروپا و امریکا مسلمانان و مومنان زیادی زندگی میکنند که احتمالا خیلی پرهیزکارند ولی ناچارند ماهیانه مبلغ زیادی مالیات بدهند. مالیاتی که خرج جنگ افروزی و افساد فی الارض می شود.
ترکیه اجازه می دهد فاحشه خانه ها رسما پروانه فعالیت بگیرند و از آنها مالیات می گیرد و بخشی از مالیاتشان را در وزارتخانه ی دین، صرف ساختن مسجد و حقوق ائمه جماعات می کند! مضحک است. ولی این همان عالم سکولار است. عالمی که تو می توانی پرهیزکارانه زندگی کنی ولی لاجرم مالیاتت صرف ریختن خون بی گناهان و افساد در سرزمین های مسلمانان می شود... و دست آخر شیشه ای خون را در قیامت بدستت می دهند.
همین یک دلیل کافی است که ما دائما شکر کنیم که در کشوری غیرسکولار و با حاکمیت دین و حاکمانی متدین زندگی می کنیم و دست کم مالیاتمان صرف افساد فی الارض نمی شود.
بماند که گاهی یک موضع سست و غیر اصولی در برابر امریکا و اسرائیل می تواند یک گام تیغ استکبار را به گردن مظلومان جهان نزدیکتر کند و خون عده ای را بریزد.
حالا به این فکر کنید آنها که نظام جمهوری اسلامی را تضعیف می کنند آیا نظام طاغوت بین الملل را در افساد فی الارض و ریختن خون دیگران کمک نکرده اند؟


برگرفته از صفحه گوگل "وحید یامین پور"

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۰:۴۴
فرزاد سیمی
بعضی از نهاد ها و افراد فرهنگی، اجتماعی، با یک ادبیاتی کار خود را شروع می کنند، و کلیشه هایی را میشکنند، اما بعد دوبار خود به کلیشه تبدیل شده و عده ای دیگر باید بیایند و آنها را بشکنند. در این صورت نوعی حالت رکود و رخوت حاصل می شود.

در این صورت این احساس و حالت پیش میاد که آیا انقلاب اسلامی جذابیت خودش را از دست داده.؟

یا نه مشکل از مردمی و انقلابی و دینی بودن آنها نیست بلکه مشکل به ما باز میگردد!

البته این مشکل را می شود در همه ی انقلاب ها دید؛ یعنی هم ضعف در کار تئوریک و هم ضعف در مدیریت صحنه و مدیریت اجرایی.

این خطر که این انقلاب نهضتی است که صورتش فدای سیرتش شود، بی سیرت باشه دحالی که صورت ظاهری اش پا بر جاست.

حرف ها همان حرف های انقلاب است، کلیشه ها همان کلیشه های آغاز انقلاب است، اما، آدم ها گرایش ها هدف ها ، شخصیت ها انگیزه ها ، تغییر کرده و میکند؛ البته این خطری است که گریبان همه ی انقلاب ها را گرفته و می گیرد، البته به نام مصلحت اندیشی توجیح می شود.

آیا منشور انقلاب اسلامی امروز همچنان پیش چشم است؟ آیا مسئولان و یا چون جمع فرهنگی است به طور خاص مدیران فرهنگی مفاهیم کلیدی و مؤلفه های آن را همچنان به درستی تبیین می کنیم؟

یا نه یه حرف ها و تز هایی 30 سال پیش گفته شده و ما هم تا الان داریم همون رو تکرار میکنیم و نه نوآوری و نه پاسخ به سوال جدیدی و نه رفع ابهامی و همه مشغول مشکلات زندگی و کذی و کذی هستیم و فقط مشغول مدیریت هستیم؟ چون یک عده مشغول مدیریت هستن و یک عده شاغل مدیریت!

اکثر جمع حاظر مشغول مدیریت هستیم در حوزه های فرهنگی-اجتماعی ، شاغل نیستیم. این یه مقدار به انگیزه های انقلابی بر می گرددو یک مقدار به میزان دانش ما، آن اسلامی که در ابتدای انقلاب با نسل اول و دوم انقلاب صحبت کرد یک اسلام منطقی ، مؤدب، اخلاقی و با سواد بود...

این خطر وجود داره که امروز عده ای در ارتباط با نسل جوان و نوجوان ولو متوجه نباشند بخواهند یک اسلام بی ادب، متکبر، غیر منطقی و بی سواد تحمیل کنند، بنده نه میگم هست و نه نیست! این خطر وجود داره. چون این جلسه، جلسه آسیب شناسی هست.

در اوایل انقلاب دوستان همه می دونند: مواضع انقلاب در ابعدا مختلف سیاسی-فرهنگی-اجتماعی-سیاست خارجی-خانواده و... این ها همه مواضع انقلاب روشن بود ، منطقی ، مستدل شفاف و نقد پذیر و اصلا ادبیات امثال آقای بهشتی ، شهید بهشتی.....که اصلا من ترجیح دادم ببینیم این هایی که در دهه اول انقلاب و دهه آخر رژیم شاه با نسل اول و دوم انقلاب حرف زدن و منشور فرهنگی ایدئولژیک و راهبردی انقلاب رو به ان جوانان عرزه کردند که آنها قبول کردند و شدن باکری ها و همت ها و متوسلیان ها و پیچک ها....

آیا ما و شما هم می تونیم همچین منشوری به اقتضاء 3 دهه حاکمیت با همان میزان منطقیت و شفافیت و با همان میزان دانش و معرفت به مخاطبانمان که عامه مردم باشند معرفی کنیم؟

ما مصرف کننده شدیم چون یه چیز هایی 30 سال پیش گفتن و تولید شده و ما همون رو تا الان داریم استفاده می کنیم و جلو میریم...

یا ان قدرت خلاقیتی که نهاد های فرهنگ ساز باید داشته باشند رو نداریم... البته شاید هم داشته باشیم...

سوالاتی که باید از نهاد های فرهنگی ما پرسید این است که آیا امروز نهاد های فرهنگی ما(هیئت،ngo، تشکل ها و....) با سواد هستند یا بی سواد؟

چه میگن به مخاطبانشان؟ چه میگیم؟

ما منطقی هستیم یا نه؟ چون ممکن کسی یا کسانی با سواد باشند ولی منطقی نباشند...منطقی هستیم یا نه؟ با مخاطب به طور منطقی صحبت میکنیم یا نه....یعنی این منطقی است که اگر ما خودمون جای مخاطب بودیم قانع می شدیم یا خیر....

آیا اخلاقی و متواضعانه برخورد میکنیم یا از موضع حکومت...؟هدایت متکبرانه که اصلا هدایت نیست....!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۲ ، ۰۰:۰۱
فرزاد سیمی